
30 نوامبر کُنسرتو به چه معناست؟
تعریف کُنسرتو
کنسر تو واژه¬ای است ایتالیایی که از مصدرِ Concertare در زبان لاتین مشتق می¬شود، که به دو معنای رقابت و گفتی و گو است. و کنسرتو معمولا به آهنگی می¬گویند که بر اساس گفت و گو و مقابله یک یا چند ساز با مجموعه ارکستر ساخته شود و این فرم همزمان با سمفونی و پوئم سمفونی در راه تحول و تکامل پیش رفته است.
کنسرتو در فرم کلاسیک آن، که از موتسارت به یادگار مانده، به سه موومان تقسیم می¬شود. مومان اول – تند (الگرو) به فرم سونات، موومان دوم – آهسته (آندانته یا آداجیو) به فرم لید یا تِم و واریاسیون. و مودمان سوم – تند (الّگرو) و غالبا به فرم روندو
کُنسرتو گرُوسّو
کنسرتو گروسو(کنسرتوی بزرگ) به آن فرم از موسیقی می گویند که دو گروه نابرابر از سازها در آن با یکدیگر به مقابله برخیزند. گروه اوّل ، چند تکنوازند که به آنها کنچر تینو یا کنسرت کوچک می گویند، و گروه دوم مجموعه ارکستر است که Ripieno یا Grosso نام گرفته اند. هر چند این فُرم را شِملِتزر آلمانی در سال 1674 ابداع کرد، اما گرگوری ایتالیائی آن را در سال 1698 کنسرتو گروسو را به کار برد و موسیقدانانی چون استر ادلّا (1682-1644) کُورلی (1713-1653) در این زمینه ذوق آزمائی کردند، ولی کُورلی با آفریدن دوازده کنسرتو گروسّو برای سازهای زهی ، اپوس 6 ، که در سال 1712 منتشر شد توانست این فرم را به کمال برساند.
در ابتدا سازندگان کنسر تو گروسو در شکل و ساختمان آن تردید داشتند و گاهی آن را به صورت سونات های کلیسائی با چهار موومان (آهسته – تند – آهسته – تند) و گاهی مانند سویت رقصهای فرانسوی با طرحی آزاد در چهار یا شش موومان می ساختند ، اما بعدا به پیروی از یوالدی این فُرم ما قبل کلاسیک را با استفاده از سه موومان (تند-آهسته-تند) ساختند. تصنیف کنسرتو گروسو در سراسر اروپا به این صورت تثبیت شد.
یوهان سباستین باخ در سال 1721 با شش کنسرتوی براندنبورگی (با شماره های 1051تا 1046) کنسرتوگروسّو را تجربه کرد، و در انتخاب انواع سازهای تکنواز ابتکاراتی کرد، حال آن که پیش از او این سازها منحصر به سازهای زهی بود. گئورگ فریدریک هندل نیز که بیشتر به حفظ سنت ها پای بند بود، دوازده کنسرتو گروسّوی، اپوس 6 خود را که در سال 1739 چاپ شد و در عین حال طرحی آزاد داشت، به پیروی از ارکستر زهی کُرلّی تصنیف کرد.
و به این ترتیب و در ورای این جریانات، فرم کنسرتو به قول نیکلائوس هارنونکورد ، به امکانات و شرایط اجرا ارتباط داشت ، و کنسرتو گروسوهای کورلّی با سازهائی که در آن موقع اهمیّت بیشتری داشت شکل گرفت و در کنسرتو گروسّو های هندل، برای آنکه بازی متناوب بین کنچرتینو و مجموعه ارکستر عملی شود تکنوازها در ارکستر از هم فاصله می گرفتند و بدین گونه برای چند نسل کنسرتوگروسو ، هم به معنای نوعی موسیقی “سازی” بود و هم آن سبک و شیوه اجرائی را به این نام می خواندند.
کنسرتو در قرن هجدهم
از سال 1750 به بعد کنسرتو گروسّو از میان رفت و جای خود را به کنسرتو تکنواز داد. ظهور این فرم در تاریخ موسیقی آهسته آهسته و با احتیاط همراه بود. در ابتدا بعضی از آهنگسازان در این قالب قطعاتی ساختند. تُورلی در 1698 کنسرتوئی ساخت که ویولن با بقیه سازهای ارکستر به رقابت برمیخاست، و بعد از او آلبی نیونی در 1700 کنسرتوئی تصنیف کرد.
اما این فرم با سه موومان متوازن «تند – آهسته – تند) در ابتدای قرن هجدهم شکل اصلی خود را پیدا میکند، و با آثاری مانند کنسرتو برای ویولن از ویوالدی (1712) فرم جدیدی به وجود میآید از سال 1770 تا 1785، سازی که نقش تکنواز را بازی میکرد بیشتر ویولن بود، و گاهی سازهای دیگر: مانند ویولنسل (ویوالدی)، آلتو (تلهمان)، تُرمپت (تلهمان و ویوالدی)، فلوت (ویوالدی)، اُبوا (آلبی نیونی، هندل)، کُر (تلهمان)، باسُون (ویوالدی).
کنسرتو با سازهای شستدار و ارکستر به ابتکار یوهان سباستین باخ شکل گرفت. هشت کنسرتو برای سازهای شستیدار و سازهای زهی از شماره 1052 تا شماره 1059 در بین سالهای 1728 تا 1835 و سپس دو تن از فرزندان باخ: کارل فیلیب امانوئل (1788-1714) در حدود پنجاه کنسرتو، و بوهان کریستیَن (1782-1735) چهار کنسرتوی اپوس هفت (1770) را به این قصد نوشتند که سازی را که تازه یعنی در سال 1710 به صحنه آمده و به سرعت جای خود را باز کرده بودف در این کنسرتوها به نمایش بگذارندو نقش اصلی را به آن بسپارند. و این ساز پیانو فورته بود.
کنسرتوهای هایدن
یوزف هایدن بیش از ده کنسرتو برای سازهای شستیدار (ارگ یا کلاوسن) به یادگار گذاشت. و دو کنسرتو برای ویولنسل و بیش از ده کنسرتو برای سازهای دیگر (کُر، ترومپت، فلوت، اُبوا و غیره) خلق کرد. اما جمعا با مطالعه این آثار میتوان گفت که هایدن اعماق و ابعاد این فرم را درست نمیشناخت. تا در این قالب هنرنمایی بیشتری بکند. و موتسارت بر خلاف او، در این فرم سرچشمههای دراماتیک را پیدا کرد و به همین سبب کنسرتوهای او نمونههای کامل این فرم به حساب میآیند و کنسرتوهای او برای ویولن و ارکستر از کارهای درخشان اوست: (کنسرتوی شماره 3 در سُل ماژول 216k – و شماره 5 در لاماژور 219. K) و خصوصات در نسرتوهای موتسارت برای سازهای بادی، که از نظر تکنیکی دشوار و پیچیده است، دانش و قدرت او ستایشانگیز است: (کنسرتو برای باسُون و ارکستر در سیبمل ماژول 191. K کنسرتو برای فلوت در سُل 313.k – 417.k- کنسرتو برای کلارینت در لاماژور 622.k)
کنسرتو در قرن نوزدهم
امّا در قرن نوزدهم این نوع کنسرتوها برای دو یا سه ساز در مقابله با ارکستر نوشته می شد، که معمولا سازهای مدّعی تک تاز، پیانو و ویولن و ویولنسل بودند، یا ویولن و ویولنسل. یعنی به همان شکل که بتهوون و برامس نظایر آن را تجربه کرده بودند.
بتهوون در ابتدا با کنسرتوی شماره 4 در سُل ماژور اپوس 58 در نقش سازنده ارکستری و پیانوی کنسرتوهای موتسارت تغییراتی داد و نرمش و انعطاف بیشتری به این امر بخشید و سپس در کنسرتو در میبمل ماژور مشهور به «امپراتور» اپوس 73 نهایت قدرت هنریاش را به کار گرفت، این آهنگساز بزرگ برای ویولن تنها یک کنسرتو ساخت (ر ماژور اپوس 61)، که پیروی از این نمونه بعد از او متروک شد. و تنها چند استثنا وجود دارد مانند کنسرتوهای بسیار معتبر و موفق مندلسون و برامس، و کنتسرتوهای شگفتآور چایکوفسکی.
استادان بزرگ قرن نوزدهم بیشتر کنسترتوی ویولسنل را ترجیح میدادند. و از آن جمله، شومان (کنسرتو در لامینور اپوس 129)، لالو (کنسرتو در رمینور)، سَن سان (کنسرتوهای اپوس 33 و 119)، برامس برای ویولن و ویولنسل و ارکستر در لامینور اپوس 102)، و دُورژاک (کنسرتو در سیمینور اپوس 104).
اما در این قرن با ظهور پیانوی مُدرن، در کنسرتو نقش تکنواز را معمولا به این ساز میدادند که قدرت بیان ذهنیات، و گفت و گو با ارکستر را داشت. و آهنگسازانی چون شومان (کنسرتو در لامینور اپوس 54)، شوپن (کنسرتو در میمینور اپوس 11، در فامینور اپوس 21)، لیست (کنسرتوی شماره یک در میبمل ماژور شماره دو در لامینور)، برامس (کنسرتوی شماره یک در رمینور اپوس 15، شماره 2 در سیبمل ماژور اپوس 83)، چایکوفسکی (کنسرتو شماره یک در سیبمل مینور اپوس 23، شماره 2 در سل ماژول اپوس 44) و گریگ (کنسرتو در لامینور اپوس 16) را برای پیانو ساخته، که در این ردیف دو کنسرتو از وِبِر، دو کنسترتو از مندلسون، و پنج کنسرتو از سنسان را نباید فراموش کرد.
کنسرتو در قرن بیستم
در قرن بیستم یک بار دیگر کنسرتو گروسّو ظهور کرد. منتهی این بار به صورت کنسرتو برای ارکستر.که هر ساز می تواند نقش تکنواز را بازی کند و بهترین کار از این نوع بی تردید متعلق به بلابارتوک است (کنسرتو برای ارکستر،1944).
در این قرن کنسرتوی سُلو به فرم سه قسمتی مرسوم شده (کنسرتوهائی برای پیانو و ارکستر از راول، بارتوک، راخمانینف، استراویسنکی، پروکُفیف، پولِنگ، ژولیوه). و در این گروه باید از آثاری نام ببریم که از ابتکارات و نوآوریهای بسیار برخوردارند، و بعضی از آنها نام کنسرتو دارند، و بعضی دیگر چنین نامی ندارند ولی به اصول و قواعد آن وفادار ماندهاند؛ کنسرتوی مجلسی آلبان برگ، کنسرتو برای نُه ساز از وِبِرن، دوبل کنسرتو برای پیانو و کلاوسن و دو آنسامبل مجلسی از اِلیوت کارتر، آهنگی برای کلارینت و آنسامبل «سازی» از پییر بولز، دنیایی دوردست (برای ویولنسل و ارکستر) از هانری دوتیلُو، کنسرتوی مجلسی از گئورگی لیگتی.
منبع: آثار کلیدی موسیقی نویسندگان: ژان ژاک سولی و گی للون ترجمه ی محمد مجلسی
برای امتیاز دادن کلیک کنید
[مجموع: 1 میانگین: 5]
نظری وجود ندارد