پیش بارگذار اجومال

وبلاگ

زندگینامه فردریک شوپن

فردریک
مقالات

زندگینامه فردریک شوپن

در حدود 140 سال پیش در یکی از دهکده­‌های لهستان بنام زلازووا- ولا Zelazowa wola که به فاصله دو ساعت راه از ورشو قرار دارد، در خانه‌­ای کودک بسیار ضعیف و لاغری که هیچ‌کس امیدی به زنده ماندنش نداشت چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را فردریک نامیدند ولی او را فرسیک Frycek نیز می­خواندند.

فرسیک کودکی خیال­‌پرداز و احساساتی بود و از نخستین روزهای عصر، روح حساسش از خلال حالت افسرده و علامت بارز او بود، از شنیدن یک آهنگ غم‌­انگیز بی­درنگ به گریه درمی­آمد اغلب او را در صحرا می­دیدند که پشت روی سبزه‌­ها افتاده، چشم­‌ها را به آسمان دوخته و با مستی و لذت به زمزمه جویبار گوش می­دهد. هر روز یکشنبه برخلاف کودکان همسال خود به کلیسا می­رفت و به دقت به صدای ارگ گوش می­داد.

نیکولا شوپن (نیکولاس Nicolas) پدر فرسیک از مهاجرین شهر کوچک نانسی فرانسه بود که در جوانی به ورشو رفته و با سمت حسابدار مشغول کار شد ولی چندی بعد وارد خدمت نظام شد و به درجه سروانی ارتقاء یافت و پس از مدتی سروان شوپن شروع به تدریس زبان فرانسه کرد. چندی بعد به خدمت شاهزاده­ای که در نزدیکی ورشو املاکی داشت درآمد و با دختری لهستانی بنام ژاستین Justine ازدواج کند که حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر بود.

در سالی که فردریک به دنیا آمد، نیکلا شوپن با خانواده خود به ورشو بازگشت و مدرسه و پانسیونی دائر نمود که به زودی مرکز اشراف‌زادگان جوان شد. نیکلا به فلوت و ویولن اندک آشنایی داشت، ژوستین نیز گرچه معلومات موسیقی­اش بسیار اندک بود، به شاگردان پانسیون درس پیانو می­داد. فردریک کوچک نیز هرگاه که فرصتی دست می­داد. تنهایی ساعت­‌ها خود را با اسباب­‌های مختلف موسیقی که در خانه­‌شان پیدا می‌­شد، مشغول می­‌کرد.

علاقه فراوان او به موسیقی از نظر پدر و مادر و دوستان خانوادگی دور نماند. همه عقیده داشتند که «فردریک برای موسیقی خلق شده‌­است.»

فردریک، نخستین درس­‌های پیانو را از خواهرش که سه سال بزرگ­تر از خود بود فراگرفت، پس از چند سال او را به محضر استاد «ژیونی» Jywny، استاد پیانوی چک (اهل چک) فرستادند. فردریک با ذوق و علاقه شروع به کار کرد و چنان استعداد و پشتکاری به خرج داد که پس از مدتی کوتاه زبردستی او در نواختن پیانو در محافل موسیقی پیچید. هفت ساله بود که نخستین آهنگ خودرا ساخت، این آهنگ «پولونز» کوتاهی است که از بیست و دو میزان در قسمت اول و شانزده میزان در «تریو» Trio تشکیل می­شود. بسیاری از مختصات برجسته آثار جاودانی «شوپن» از خلال این قصه ساده، سبک و کودکانه که در همان موقع به چاپ رسیده است، نمودار است.

شوپن 8 ساله بود نخستین بار در کنسرتی به نفع امور خیریه شرکت کرد و در حضور جمعیت پیانو نواخت و موفقیتی در این کنسرت به دست آورد که نخستین گام در راه افتخارات جاودانی او شد. الکساندر اول خواهان شنیدن پیانوی او شد و کاتالاتی، خواننده مشهور ایتالیا برای او هدیه­ای نفیس فرستاد. در این زمان شوپن نزد ژرف السنر Elsner، رئیس هنرستان و رشد و پدر موسیقی لهستان به فراگیری موسیقی مشغول بود. السنر، استعداد و نبوغ موسیقی او را خیلی زود دریافت و هم­چنین توجه نغمه‌­پرداز جوان را به آهنگ­‌های ملی لهستان جلب کند.

شوپن از طریق شاگردان پانسیون پدرش به مجالس اشرافی راه یافت، معاشرت با شاگردان پانسیون پدر و شرکت در این­گونه مجالس در اخلاق شوپن حساس و ظریف تاثیر فراوانی بخشید و او را حساس‌­تر و زودرنج­‌تر ساخت. شوپن مورد علاقه همه شاگردان پانسیون بود.

اخلاق ملایم، حجب و حساسیت و مخصوصاً آهنگ­های سحرانگیزی که از زیرپنجه­های توانای او برمی­خاست به زودی او را محبوب همه ساخت کمتر جنشی بدون وجود او ترتیب می­یافت. آوازه شهرت او از ورشو گذشت و او از شهرهای دیگر با آغوش باز می­پذیرفتند.

در این موقع بود که زن زیبا و متشخصی شیفته شوپن 15 ساله شد و به زودی این شیفتگی به عشق پیوست و شوپن را برای نخستین بار به عالم شورانگیز عشق رهبری کرد. ولی رابطه ایشان دیری نپایید و چندی بعد، شوپن معشوقه زیبا را ترک کرده و به برلین رفت و در برگشت از این سفر بود که پس از چندین ماجرای عشقی کوتاه به کنستانتیا Constantia آوازه­خوان جوان اپرای ورشو دلباخت، در آن موقع شوپن نوزده سال سن داشت، اما مانند بسیرای از نوابع بیشتر از سنش می­نمود. کنستانسیا نیز در مقابل نبوغ شوپن سر تعظیم فرود میآورد و او را دوست می­داشت. شوپن، روزهای یکشنبه با او به کلیسای سنت برنارد می­رفت و خاطره خوش این روزها را هرگز فراموش نمی­کرد.

زمانی که کنستانسیا برای شرکت در کنسرتی به وین می­رفت به رسم یادگار، انگشتری به انگشت او کرد که مدت­ها شوپن آن را با خود داشت. لارگتو Larghetto کنسرتوی زیبای شوپن در فامینور از این عشق آتشین و عمیق سخن می­گوید و سرچشمه الهام آثار این دوره او که تعدادی قطعات پیانو و آواز است، کنستانتیا بوده است.

شوپن در 19 سالگی تحصیلات خود را در هنرستان عالی موسیقی به پایان رساند و السنر در شهادتنامه پایان تحصیلات، او را بار دیگر نابغه موسقی نامید. در همین اوان بود که توفیق شنیدن صدای پیانوی هومل Hummel، یکی از بزرگ­ترین پیانونوازان آن روز در ورشو به شوپن دست داد، و نیز هنر پاگانیتی محبوبترش ساخت و تصورات و اندیشه­های جدیدی روی تکنیک پیانو به او الهام نمود که بعدها در «اتودهای»Etudes جاودانی او جلوه کرد.

شوپن 20 ساله، بعد از سفر به برلین و وین محیط ورشو را بسیار نیک می­یافت و طبعاً توجه او به شهرهای بزرگ اروپا جلب می­شد. شوپن از مدت­ها پیش آرزو داشت به پاریس سفر کند ولی پدرش به دلیل انقلاب و درگیری­های موجود، مانع عزیمت او می­شد. در نهایت، در یک شب پاییز، شوپن با آخرین کنسرت وداع خود، مردم ورشو را متاثر ساخت. کنستانسیای او نیز با لباس سفید زیبایی در کنسرت حضور داشت.

شوپن به برسلاو، وین، لنیس، سالزبورگ، موتینع و اشتوتگارت سفر کرد و سپس به وین رفت در وین چند ماهی توقف کرد و با موسیقی­دانان بزرگی چون چرنی و هومل آشنا شد، ولی معاشرت با آن­ها تاثیر محسوسی در موسیقی او نبخشید، شوپن کنسرت­هایی در مونیخ، و وین نیز برگزار کرد. در اشتوتگارت بود که خبر حمله روسیه به لهستان و سقوط ورشو به شوپن رسید و تاثر و اضطرابی که از آن به او دست در یادداشت­های روزانه او منعکس شد. اتود در دومینور معروف به انقلابی Revoluting Op 10, No 12 شوپن، تحت­تاثیر خبر انقلاب در این زمان بوجود آمد.

این اتود با صفیر وحشت­زای انقلاب که از دور به گوش می­رسد و با صدای همهمه و ازدحامی که به تدریج بلندتر و رساتر می­گردد درهم می­آمیزد، آغاز می­گردد. به نظر می­رسد که توده­های مضطرب و وحشت­زده مردم در حرکتند، صفیر انقلاب هم­چنان به گوش می­رسد، انقلاب با همه جنایات و وحشدت خود، خودنمایی می­کند. به علاوه شوپن در این موقع در اشتوتگارت یک پرلود و خاتمه مهییج آمیخته با یک فانتزی خون­آلود «اسکتزو» scherzo در سی مینور را نوشت. شوپن در سن بیست و یک سالگی، و در اوج نهضت رمانتیک وارد پاریس شد و پس از مدت کوتاهی، توسط یکی از دوستان قدیمیش به مجامع اشرافی راه یافت.

کنسرت­های مختلفی ترتیب داد و معلم خصوصی بسیاری از خانواده­های شاهزادگان شد. روچیلد، سرمایه­دار معروف از او حمایت کرد و با ادبا و موسیقی­دانان بزرگی چون لیست، برلیسیوز، هاینه، بالزاک، میربر و مندلسون آشنا شد. اینان همه نبوغ او را دریافتند و چیزی نگذشت که شوپن شمع بزم مجالس اشرافی پاریس شد.

زمانی که شوپن به پاریس رسید، قسمت مهمی از آثار خود را از جمله 2 کنسرتو برای پیانو، واریاسیون روی تم «دون ژوان: اثر موستارت، ترید برای پیانو، ویولن، و ویولن سل، سونات در دو مینور، تعدادز ای نوکتورن­ها و مازورکاهای خود، روند و بزرگ برای پیانو و ارکستر op14 چندین اتود و قسمت عمده­ای از هفده آوازی که بعد از مرگش منتشر شد با خود به همراه داشت.

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته بندی ها

بایگانی‌ها

دسته‌ها

زمینه‌های نمایش داده شده را انتخاب نمایید. بقیه مخفی خواهند شد. برای تنظیم مجدد ترتیب، بکشید و رها کنید.
  • تصویر
  • شناسۀ محصول
  • امتیاز
  • قيمت
  • موجودی
  • دسترسی
  • افزودن به سبد خرید
  • توضیح
  • محتوا
  • وزن
  • اندازه
  • اطلاعات اضافی
  • نویسنده
  • قسمت
  • زبان
برای مخفی‌کردن نوار مقایسه، بیرون را کلیک نمایید
مقایسه
Call Now Button